در زبان انگلیسی کلمات بسیاری وجود دارند که از نظر لغوی یا آوایی بسیار شبیه ولی از نظر معنا متفاوت هستند.

آن­ها معمولا با هم اشتباه گرفته می­شوند و در جملات به صورت جابه جا به کار برده می گردد. اگرچه امروزه اکثر ویرایشگرها نظیر word­ می توانند غلط­ های املائی را تصحیح کنند، اما این نرم­ افزارها نیز نمی­ توانند چنین کلماتی را برای کاربر تصحیح نمایند. چرا که ظاهر کلمه خالی از اشتباه اما نقش آن در جمله غلط است. در ادامه می­ توانید چند نمونه از این لغات را مشاهده نمائید.

  1. Besides or Besides?

Beside: (حرف اضافه) کنار یا نزدیک چیزی یا کسی بودن.

مثال:  John came up and sat beside me.

Besides: (حرف اضافه) (قید) علاوه بر این، گذشته از.

مثال: (قید) I need the money. And besides, when I agree to do something, I do it.

مثال: (حرف اضافه) People choose jobs for other reasons besides money.

  1. Experiment or Experience?

Experiment: (اسم) آزمایشی که برای تعیین صحت و سقم یک ایده به­ کار می رود. آزمون علمی تحت شرایط معین روی یک شی مشخص.

مثال: Many small birds guide themselves by the stars, as has been verified by experiment.

Experience: (اسم) دانشی که از انجام یک کار یا تجربه ای که در طی دوره­ ای از زندگی به­ دست می­ آید.

مثال: You’ve got a lot of experience of lecturing.

Being a parent isn’t easy, as I know from experience.

  1. Clothes or Cloths?

Clothes: (اسم) لباس و پوشاک.

مثال: I enjoy shopping for new clothes.

Cloths: (اسم) پارچه ای است که برای دوختن البسه به کار می رود.

مثال: A dress of the finest silk cloth

  1. Shadow or Shade?

این دو کلمه به­ ظاهر در فارسی یک معنی (سایه) دارند. تفاوت ظریف این دو کلمه در جمله مشخص می­شود.

Shadow: (اسم) سایه ای که در اثر تابیدن نور خورشید بر شی یا کسی ایجاد می­ شود.

مثال: She saw his shadow on the wall.

Shade: (اسم) محیط خنک و تاریک­ تری که انسان را در برابر نور خورشید حفظ کند.

مثال: Let’s eat our lunch in the shade.

  1. Last or Latest?

Last: (صفت) آخرین و نهایی. یعنی موصوف مورد نظر ادامه­ ای نخواهد داشت.

مثال: I took the last train to New York.

Latest: (صفت) جدیدترین و تازه­ ترین.

مثال: His latest film is one of the funniest he’s ever made.

  1. Lose or Loose?

Lose: (فعل) معانی مختلفی دارد از جمله «گم کردن» یا «جا گذاشتن».

مثال: I’ve lost the tickets for tonight’s show.

Loose: (صفت) شُل، گشاد، آزاد و لق. این کلمه معانی مختلف بسیاری دارد که البته هیچ کدام از آن معانی، به Lose شبیه نیست!

مثال: His tooth feels very loose.

Your trousers are very loose!

  1. Some time or Sometimes

Some time: (قید) یک موقعی. برای اشاره به یک زمان در آینده نامشخص استفاده می­ شود.

مثال: Let’s meet for coffee some time.

Sometimes: (قید) انجام گاه به گاه و غیر منظم کاری.

مثال: Sometimes, Grandma would tell us stories about her childhood in Italy.

  1. Fell or Felt

Felt: (فعل) شکل گذشته فعل Feel.

مثال: I felt like I’d really achieved something.

Fell: (فعل) شکل گذشته فعل Fall.

مثال: The book fell from his hands.

  1. Dessert or Desert

Desert: (اسم) بیابان، منطقه خشک، کویر

مثال: This area of the country is mostly desert.

Dessert: (اسم) خوردنی شیرین مزه بعد از غذای اصلی، دسر!

مثال: What are we having for dessert?

  1. Envelope or Envelop

Envelope: (اسم) پاکت، لفاف.

مثال: He got a job stuffing envelopes (=filling them with letters) at the campaign headquarters.

Envelop: (فعل) پیچیدن، پوشاندن، محاصره کردن.

مثال: Mountain peaks enveloped in mist.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *